کد مطلب:28907 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

آن شقی ترین، در انتظار چیست؟












2897. الغارات - به نقل از ابن ابی لیلی، از امام علی علیه السلام: «من خواهم مرد، یا كشته می شوم، و بلكه كشته خواهم شد. آن بدبخت ترینِ امّتْ منتظر چیست تا این محاسن را از بالایش به خون رنگین كند؟» و دست خود را بر محاسن خود زد.[1].

2898. تاریخ بغداد - به نقل از عبد اللَّه بن سبع -: شنیدم كه علی علیه السلام بر فراز منبر می گفت: «آن شقی ترینْ منتظر چیست؟ پیامبر خدا مرا خبر داده است كه این، از خون این رنگین خواهد شد» (ابن داوود كه در سند روایت است، به محاسن و سرش اشاره كرد). گفت: ای امیر مؤمنان! به ما خبر ده كه كیست تا پیش تر از آن، سراغش رویم؟ فرمود: «شما را به خدا سوگند، مبادا مردی جز قاتل من به خاطر من كشته شود!».[2].

2899. البدایة والنهایة - به نقل از ثعلبة بن یزید -: علی علیه السلام فرمود: «سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و موجودات را آفرید، این محاسن از خون سر رنگین خواهد شد. چه چیزی آن شقی ترینْ فرد را از انجام دادن آن بازداشته است؟».

عبد اللَّه بن سبع گفت: به خدا سوگند - ای امیر مؤمنان - كه اگر كسی چنین كند، دودمانش را نابود می كنیم.

فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم كه مبادا كسی جز قاتل من به قصاص خونم كشته شود».[3].

2900. تاریخ دمشق - به نقل از سعید بن مسیّب -: علی علیه السلام را بر منبر دیدم، در حالی كه می فرمود: «یقیناً این با این رنگین خواهد شد (و با دست خود اشاره به محاسن و پیشانی خود كرد). پس چه چیزی آن شقی ترین فرد را بازداشته است؟» [ با خود ] گفتم: علی علیه السلام ادّعای علم غیب كرد. چون كشته شد، دانستم كه پیش تر به او گفته شده بود.[4].

2901. امام علی علیه السلام: «چه چیزی آن شقی ترین فرد را باز داشته از این كه بیاید و مرا به قتل برساند؟ خدایا! من اینان را خسته كردم، اینان هم مرا به ستوه آوردند. مرا از دست اینان و اینان را از دست من راحت كن».[5].

2902. امام علی علیه السلام: آیا برای آن شقی ترین فرد، فرصتش نرسیده است؟ قطعاً این از این رنگین خواهد شد (یعنی محاسنش از خون سرش).[6].

2903. الإرشاد - به نقل از اجلح از پیرمردان كِنده -: بیش از بیست بار شنیدم كه پیران كِنده می گفتند: شنیدیم كه علی علیه السلام بر فراز منبر می فرمود: «چه چیزی مانع می شود از این كه شقی ترین فرد امّتْ این محاسن را از بالا با خونْ رنگین سازد؟» و دست خود را بر محاسن خود می گذاشت.[7].

2904. البدایة والنهایة: كارها بر امیر مؤمنانْ مكدّر و آشفته شده بود. لشكرش نافرمانی می كردند. اهل عراق با او مخالفت كرده، از قیام همراه او سر باز زدند. كار شامیان بالا گرفت، تاختند و چپ و راست، جولان می دادند و به گمان این كه به مقتضای حكمِ داوران (در صفّین) كه هر دو علی علیه السلام را خلع كردند و آن گاه كه امارت از آنِ كسی نبود، عمرو عاصْ آن را به معاویه سپرد، حكومت را از آنِ معاویه می دانستند.

پس از حكمیّت، شامیانْ معاویه را امیر می نامیدند و هر چه نیروی شامیان افزوده می شد، روحیّه عراقیان سست تر می گشت. این در حالی بود كه امیر آنان علی بن ابی طالب علیه السلام بهترین انسان روی زمین در آن زمان و عابدترین، پارساترین، داناترین و خداترس ترینِ مردم بود. با این همه، او را یاری نكردند و تنهایش گذاشتند، تا آن جا كه از زندگی سیر شد و آرزوی مرگ كرد، و این به خاطر فتنه ها و محنت های فراوان بود. بسیار می فرمود: «چه چیزْ مانع آن شقی ترین شده است؟ منتظر چیست؟ چرا نمی كشد؟». سپس می فرمود: «به خدا سوگند كه این از این (اشاره به محاسن و فرق سرش) رنگین خواهد شد».[8].









    1. الغارات: 7/1 و 30.
    2. تاریخ بغداد: 6441/58/12، مسند، ابن حنبل: 1078/275/1.
    3. البدایة والنهایة: 324/7، تاریخ دمشق: 542/42.
    4. تاریخ دمشق: 549/42.
    5. المصنّف فی الأحادیث والآثار: 8/587/8، الطبقات الكبری: 34/3، أنساب الأشراف: 260/3.
    6. تاریخ دمشق: 537/42.
    7. الإرشاد: 13/1، الأمالی، طوسی: 493/267، إعلام الوری: 310/1.
    8. البدایة والنهایة: 324/7.